کد مطلب:182163 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:235

ولادت امام زین العابدین
ابتدای امر لازم است كه چند سطری درباره ی مادر بزرگوار امام سجاد (علیه السلام) بنگاریم.

همانطور كه می دانید، پدر بزرگوار امام سجاد (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام) می باشد و نام مادر ایشان شهربانو است.

داستان حضور شهربانو كه فرزند یزدگرد بن شهریار، پادشاه ایران بوده است در مدینه و ازدواج او با امام حسین (علیه السلام) بدین گونه می باشد كه روزی شهربانو را به عنوان كنیز به مدینه آوردند و خواستند، نزد عمر، خلیفه ی ناحق وقت ببرند.

شهربانو آنقدر زیبا بود كه دختران مدینه به تماشای او از خانه ها بیرون آمدند و مسجد مدینه از شعاع روی او روشن شد.



[ صفحه 9]



وقتی عمر خواست، آن دختر زیبا را ببیند، او مانع شد و به زبان فارسی گفت: سیاه باد روز هرمز، كه تو دست به فرزند او دراز كنی! عمر گفت: این گبرزاده مرا دشنام می دهد؛ خواست كه او را اذیت كند.

حضرت امیر (علیه السلام) كه در آنجا بود به عمر فرمود: «تو كه معنی سخن او را نفهمیدی، پس از كجا دانستی كه دشنام می دهد؟

سپس عمر امر كرد در میان مسلمانان ندا كنند و خریداری برای آن دختر پیدا كنند.

حضرت فرمود: «فروختن دختران پادشاهان هر چند كافر باشند، جایز نیست؛ ولی به او بگو یكی از مسلمانان را انتخاب كند و او را به عقد آن شخص درآور و مهر او را از اعطای بیت المال او، حساب كن».

عمر قبول كرد و گفت: یكی از اهل مجلس را انتخاب نما.

آن دختر زیبا آمد و دست بر دوش مبارك امام حسین (علیه السلام) گذارد.

سپس حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) به زبان فارسی از آن



[ صفحه 10]



دختر پرسید: «چه نام داری ای كنیزك»؟ دختر عرض كرد: جهانشاه.

حضرت فرمود: «بلكه تو را شهربانو نام نهاده اند». دختر گفت: این نام خواهر من است. باز حضرت فرمود: «راست گفت».

سپس رو كرد به امام حسین (علیه السلام) و فرمود: «این فرد با سعادت را نیكو محافظت نما و احسان كن كه از تو، فرزندی به دنیا خواهد آورد كه بهترین اهل زمین باشد، بعد از تو: این مادر اوصیای ذریه ی طیبه ی من است».

پس امام سجاد (علیه السلام) از آن مادر متولد شد.

از زبان شهربانو (علیهاالسلام) نقل شده است: پیش از آنكه اسیر شوم در خواب دیدم كه حضرت رسول (صلی الله علیه و اله) همراه امام حسین (علیه السلام) وارد خانه ی من شد و مرا برای آن حضرت، خواستگاری نمود و به عقد امام حسین (علیه السلام) درآورد.

وقتی كه صبح شد و بیدار شدم، محبت آن امام همام در دل من جای كرد و پیوسته در خیال آن حضرت بودم.

شبی دیگر باز در خواب دیدم كه حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به



[ صفحه 11]



نزد من آمد و اسلام را به من آموخت و من به دست مبارك آن حضرت مسلمان شدم.

آن گاه حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به من فرمود: «به زودی لشكر مسلمانان بر پدر تو پیروز خواهند شد و تو را اسیر خواهند كرد و به زودی به فرزند من حسین (علیه السلام) خواهی رسید و خدا نخواهد گذاشت كه دست كسی به تو برسد تا آنكه به فرزند من برسی».

به فرموده ی حضرت زهرا (علیهاالسلام) خدا مرا حفظ كرد تا آنكه مرا به مدینه آوردند و وقتی كه امام حسین (علیه السلام) را دیدم، دانستم كه همان است كه در خواب با حضرت رسول (صلی الله علیه و اله) به نزد من آمده بود و حضرت مرا به عقد او درآورده بود من هم به این دلیل، او را انتخاب كردم [1] .



[ صفحه 12]




[1] منتهي الآمال.